شاید این آرزوی خیلی از کسانی باشه که وقتی وارد محیط واقعی کار میشوند، روزی کسب و کار خودشان را راه بیاندازند. یکی از دلایل مهم این نوع تفکر که به خودی خود بد نیست این است که این باور غلط وجود دارد که زندگی کارمندی یعنی یک زندگی یکنواخت با سقف درآمد مشخص. یعنی اینکه کسی که کارمند باشه باید همیشه حرف شنوی داشته باشه، نمیتونه استقلال تصمیمگیری داشته باشه، نمیتونه با اون روشی که دوست داره کار کنه و موارد اینگونه. همونطور که اشاره کردم کارمندی بیشتر از اینکه صرفا برای جایی کار کردن باشد یک باور فکری است که بعد از ۵ سال اول کار در ذهن شخص شکل میگیرد. در بسیاری از موارد هم تجربه خانوادگی به شکل گیری این موضوع کمک می کنه. کارمند بودن شخص را دریک سطح نگه میدارد و به او اجازه پیشرفت نمیدهد. الزاما این نوع تفکر، درست نیست و معنی آن این نیست که هرکسی باید کار خود را رها کند و به دنبال کسب و کار خود برود. یک شخص میتواند در یک شرکت و سازمان کار کند و به موفقیتهایی دست پیدا کند که کسی که کسب و کار خود را دارد هرگز نتواند به آن برسد.
بنابراین اگر شما کمتر از ۵ سال سابقه کاری دارید موارد زیر به شما برای بهدست آوردن باورهای درست کمک میکند و اگر بیش از ۵ سال است که کار میکنید، نکات زیر نقطهای خواهد بود برای بازنگری دوبارهی روش کار کردن.
۱- تخصص
تخصص اولین نقطهای است که در زندگی کاری به آن میرسید. اگر در رشته کاری خود متخصص نباشید، این به این معنی است که شما از حدی بیشتر نمیتوانید پیشرفت کنید چون این اولین معیار سنجش خواهد بود. خیلی از شرکتها هم به همین صورت شکل میگیرند. موسس شرکت در کاری متخصص و شناخته شده است و بعد یک موقعیت مناسب را در بازار شناسایی میکند و تصمیم میگیرد که کسب و کار خود را راه بیاندازد. تخصص همیشه اولین معیار سنجش افراد در محیط کار است.
۲- جامع فکر کنید
شما میتوانید عضوی از یک تیم باشید و کار کوچکی در یک پروژه را انجام بدهید اما اگر به دید جامع و یک تصویر بزرگ از کاری که انجام میدهید برسید، میتوانید در شرایط خاص تصمیمهای بگیرید که از عهده دیگران خارج است تنها به این دلیل که شما درک بهتری از کار و محدوده آن خواهید داشت.
۳- قبول مسئولیت کنید
یکی از رایجترین اتفاقهایی که در دنیای کارمندی میافتد وجود این باور است که قبول مسئولیت بیشتر به این معنی است که کارفرما از من سوء استفاده میکند. (در مورد باورهای غلط کارمندی در مطلبی جدا بیشتر توضیح میدهم) اما قبول مسئولیت بیشتر باعث میشود تا شما تواناییهای خود را در موضوعهای مختلف آزمایش کنید و مسیر رشد خود در محیط کار را با سرعت بیشتری پیدا کنید. بسیاری از افراد موفق با استفاده از همین موقعیت قبول مسئولیت بیشتر تا سطح هیات مدیره در شرکتها پیش رفتهاند.
۴- بدانید آخر کارتان چه اتفاقی میافتد
پیرو موضوع قبل، اگر شما از ارزش و تاثیر نهایی کارتان آگاه نباشید احتمالا انگیزهای هم برای درست کار کردن نخواهید داشت. اما اگر بفهمید که نتیجه کار شما باعث چه چیزی میشود. ساختن پل به مردم چه کمکی میکند؟ نوشتن کد خاصی باعث میشود که چه مشکلاتی از کاربران حل شود؟ طراحی یک قطعه چه معضلی را حل میکند؟ اصولا همه ما برای بهتر ادامه دادن زندگی و افسرده نشدن نیاز داریم که بدانیم بودنمان موثر است. پس همیشه در هر کاری تاثیر نهایی کارتان را بدانید.
۵- از وقایع بازار کار خود آگاه باشید
یکی از ویژگیهایی که میتواند در کارمند صرف نبودن تاثیر داشته باشد این است که از اخبار و وقایع و حواشی مرتبط با کار خود آگاه باشید. دانستن اینکه در بازار فعلی چه اتفاقاتی میافتد میتواند شما را به یک ایده ناب برساند. ایدهای که فقط شما میتوانید به آن هویت بدهید و آن را اجرایی کنید. در این شرایط درک و دانش شما در کنار تواناییهای شرکت قرار میگیرد و باعث میشود مسیر کاری و زندگی شما متحول شود. از این موضوع به عنوان کارآفرینی شرکتی (سازمانی) یاد میشود.
۶- در زمین درست بازی کنید
ممکن است در مورد نکته قبل بگویید که خوب شرکت ایدهها را میدزدد و به من چه میرسد و … این موضوع دو جنبه دارد. جنبه اول این است که مدیران شرکت ارزش کسب و کار و همکاری را درک میکنند و به شما موقعیت بازی میدهند. جنبه دوم این است که مدیران چنین درک و اخلاقی را نداشته باشند. خاطرم هست که در یک دوره آموزشی شرکت کرده بودم و استاد خیلی خوبی داشتیم. آن زمان دقیقا در مرز ۵ سال کاری بودم. در مورد همین موضوع ازش سوال کردم. گفتم که من ایده دارم اما تو این شرکت نمیتونم هیچ کاری انجام بدم. به من گفت علاوه بر اینکه باید خوب کار کرد باید تو زمین درست هم بازی کرد. ممکنه زمینی که در حال حاضر در آن بازی میکنید زمین شما نباشد!
۷- به چیزی بزرگتر از مزایا فکر کنید
در رفتار کارمندی، همیشه ساعتهای دقیق کاری، دریافت ساعت اضافهکاری بدون کار کردن، گرفتن مزایا و پاداش و موارد اینگونه اهمیت بیشتری از خود کار داره. اگر شما برای کار خود ارزش قائل هستید باید به موضوعی فراتر از این موارد فکر کنید. همیشه در محیطهای کار جمعهایی شکل میگیره بین کارکنان که در حال نقد روش ارائه پاداش و حق خوار و بار و این موضوعهاست. همیشه در محیطهای کارمندی جمع زدن ساعت کار و دنبال کردن اختلاف ۲ ساعته آنچه که محاسبه شده با آنچه که خود فرد ثبت کرده از کار مهمتر میشه. در صورتیکه هدفهای بزرگتر داشتن به سرعت این شرایط رو تغییر میده و شخص میتونه به لایه و سطحی از کار کردن وارد بشه که هرگز درگیر مشکلات روزانه یک کارمند نشه و برعکس حساسیت و پافشاری برروی این موارد همیشه شخص را در یک سطح مشخص نگه میداره. این به این معنی نیست که مدیران شخص را در آن سطح نگه میدارند بلکه به این معنی است که خود شخص تبدیل به مانعی برای خودش میشود چون اولویتهای ذهنیاش تغییر کرده.
منبع : Banki.ir